به گزارش قدس انلاین در پی آغاز جنگ جهانی اول در 1914م (1293ش)، ایران فوراً بی طرفی خود را اعلام نمود، ولی گویا این امر به مذاق دو گروه متحدین و متفقین خوش نیامد و انگلیسی ها سریعاً برای جلوگیری از نفوذ کشور رقیب خود آلمان که جاسوس آن واسموس در ایران به فعالیت هایی می پرداخت، برای جلوگیری از هر گونه خطر احتمالی که به ضرر آن ها بود، دسته هایی را به سوی بوشهر و دلوار اعزام نمودند، که این کار در عمل نقض بی طرفی ایران محسوب می گردید و در پی آن موقرالدوله حاکم وقت بوشهر در تلگرافی به تهران، نظریات بوشهری ها را چنین گزارش کرد:
الساعه که نیم ساعت به ظهر مانده از مسجد نو بوشهر برگشتم. هیجان عمومی به درجه ای است که فوق تصور است. چنین ازدحامی در بوشهر هیچ وقت دست نداده بود و کل علماء و عموم طبقات اهالی حضور داشته، ملخص(خلاصه) خطابه علماء این بود که سه سال است بدون اینکه هیچ ضرر مالی و جانی از بنادر به انگلیسی ها رسیده باشد در آنجا اخلال کرده و عده ای قشون نگاه داشته و حالا هم هتک حرمت و نقض بیطرفی دولت را کرده اند.
در این بین غیور مردم دلواری، رئیسعلی، پس از بیان نمودن اعتراض کتبی خود شروع به یک رشته عملیات چریکی بر ضد مواضع انگلیسیان نمود و در پی آن انگلیسی ها به علت ترس از حرکت جوانمردان عشایری، به اشغال بوشهر پرداختند و حاکم آن شهر را به هند تبعید نمودند، و حتی برای رسمیت بخشیدن به اشغال خود، بر روی تمبرهای ایران، مهر «بوشهر تحت اشغال انگلیس» را زدند.
غارت زنان حاج علی!
پس از ورود انگلیسیان، افکار عمومی به هیجان درآمد و بر همگان معلوم شد که بی طرفی ایران نقض شده است، به ویژه بعد از آن که انگلیسی ها به خانه حاج علی تنگستانی، کدخدای ریشهر رفتند و آن جا را غارت کردند. سپس حاج علی را دستگیر کردند و چند تن از بستگانش را به قتل رساندند. در این حادثه علاوه بر غارت اموال و دارایی اش، انگلیسی ها برای بی حرمت کردن وی، لباس های اهل حرم و خانواده اش را نیز برای فروش در بازار به دست دلالان دادند.
خبر این غارت مثل صاعقه در دل مردم غیور تنگستان و دشتستان اثر کرد و علمای دشتی و دشتستان اعلان جهاد دادند و مردم را برای دفاع از خویش تحریض کردند.
فتوای علما
حادثه غارت خانه حاج علی تنگستانی معلوم کرد که انگلیسی ها به هیچکس رحم نخواهند کرد. بنابراین با فتوایی که علما صادر کردند، عملیات چریکی و شبانه مجاهدان بیشتر شد. افزایش عملیات شبانه چریکی مجاهدان به سرپرستی رئیس علی دلواری و ناصرخان فرزند شیخ حسین چاه کوتاهی باعث شد که انگلیسی ها دشمن را دست کم نشمرند و بخش از نیروی انگلیس برای اجرای یک رشته اقدامات تنبیهی، بوشهر را به قصد دلوار ترک کردند. در نبرد دلوار چهار ناو جونو، پیراموس، لاورنس، دالهوزی تحت فرماندهی کاپیتان ویک، افسر ارشد نیروی دریایی خلیج فارس و نیمی از پیاده نظام نود و ششم با دو مسلسل به فرماندهی میجر وینتل حضور داشتند.
ابهام در مورد عمق آب های ساحلی و امواج قوی باعث شد که تا 13 اوت/ 32 مرداد انگلیسی ها نتوانند در دلوار نیرو پیاده کنند، ولی عدم پیاده شدن نیروها در این مدت مانع از به توپ بستن ساحل نشد.
از آنجایی که دشمن سرسخت انگلیسی ها شخص رئیسعلی دلواری و نیروهای تحت فرمانش بودند، انگلیسی ها روستای دلوار، پایگاه تنگستانی ها، را آماج شدیدترین حملات خود قرار دادند. نابود شدن نخلستان دلوار، رئیس علی را به مقابله شدید با مهاجمان برانگیخت. برآیند نخستین نبرد دلواری ها و نیروهای انگلیسی در روز نخست، به نوشته مورخ الدوله سپهر، در خون غلتیدن شانزده انگلیسی و در دومین روز نبرد کشته شدن هفتاد سرباز انگلیسی و عقب نشینی آنان به بوشهر بود.
خواهر و همسران رئیس علی مثل شیر بودند!
روزهای بسیار سخت و خطرناکی برای مردم جنوب ایران در حال رقم خوردن بود، به نحوی که رئیس علی فرمان داد تا زنان و کودکان و افراد سالخورده به «کلات بوجیر» در سه کیلومتری شرق دلوار فرستاده شوند چنانچه فاطمه مومنی می نویسد: سرپرستی این افراد بر عهده زائر محمد، پدر رئیس علی بود و در این بین نقش عمده در رهبری و تدارکات افراد، بر عهده زنان بوده است. در این میان همسر و خواهر رئیس علی نقش ویژه ای داشتند. همسر اول رئیس علی به نام فاطمه آغا که از سادات بوده و خواهران رئیس علی به نام های خیرالنساء و پریخان، شجاعانه از کودکان و ناتوانان حمایت می کردند.
یکی از زنان شاهد این حوادث شرح می دهد که «در آن موقع من نوجوانی 12- 13 ساله بودم. روزی به ما خبر رسید که انگلیسی ها می خواهند دلوار را با خاک یکسان کنند. همه جا شیون و زاری بود. رئیسعلی ما را دلداری داد و آرام کرد، سپس دستور داد که زنان و کودکان برای در امان ماندن، دلوار را تخلیه کنند و به کلات بوجیر که منطقه امنی بود پناه برند. زنان هراسان و وحشت زده دلوار را ترک کردند... در این میان دو زن از هراس، سقط جنین کردند و یک زن در حین فرار زایمان کرد. در کلات بوجیر وضع ما بسیار ناگوار بود. آب و غذا به مقدار کافی موجود نبود و از حمله حیوانات وحشی هم در امان نبودیم، ولی خواهر و همسر رئیسعلی دلواری مثل شیر، از ما حمایت می کردند...»
زنان ساقی
در حالی که رئیسعلی و یارانش مشغول نبرد و دفاع از دلوار در مقابل انگلیسی ها بودند، چند تن از بانوان رشید به مجاهدان در صفوف جبهه مدد می رساندند. بنا به نقل از گل اندام خانم (نوه شهید رئیسعلی) پریخان، خواهر رئیسعلی از جمله زنانی بود که برای مجاهدان آب و غذا و فشنگ می برده، زنان اسب سواری را خوب بَلَد بودند و در گروه های دو الی سه نفره، آب و آذوقه را به مردان می رساندند. سکینه خواهر بزرگ رئیسعلی، یکی دیگر از زنان شجاع بوده که در اسب سواری ماهر بوده و همراه همسرش غلام رضا نامور که تفنگچی بود، آب بین مجاهدان تقسیم می کرده است و هرگاه تیر کم می آوردند، سریع به آن ها فشنگ می رساندند. شایان ذکر است که حمله انگلیس به دلوار در مردادماه که اوج گرمای تابستان است انجام گرفت و گرمای طاقت فرسا باعث زحمت مجاهدان و حتی انگلیسی ها شد.
از دیگر زنانی که مأمور آب و آذوقه بودند، می توان از فاطمه آغا همسر اول رئیسعلی و گل اندام از روستای باغک، گلناز از روستای شورکی و خیرالنساء از دلوار را نام برد.
زنان آب را با مَشک به مجاهدان می رساندند و آذوقه را که شامل خرما، نان، پیاز و حلوا و تخم مرغ آب پز بود، زیر دامن محلی و گشاد خویش پنهان نموده و به سنگر مجاهدین پشت کوه های گزی، مل گپ و نرگس زار می بردند. فاطمه آغا یا گلنازخانم از بستگان رئیسعلی همراه فامو (فاطمه) که ندیمه همسران رئیس بود، کار مداوای زخمیان و تهیه فشنگ و پر کردن تفنگ را در طول سنگر بر عهده داشته اند.
فاطمه آغا، بانویی شجاع با اندامی قوی و صدایی رسا بوده که با خواندن اشعار و حماسه سرایی و سخنان شورانگیز، نقش برجسته ای در تهییج مردان و زنان تنگستانی ایفا کرد. علی مراد فراش بندی در ارتباط با این بانو می نویسد: «بانوی نامبرده زنی رزمنده و پر دل و جرأت و با شهامت بود. در بحبوحه جنگ دلوار شخصاً آب به سنگر مجاهدان رسانده و در جنگ مل گپ در نزدیکی جائینک برای رئیسعلی تفنگ را فشنگ گذاری می کرد.»
تاکتیک کلاه نمدی و حصیری!
بنا به گفته ی گل اندام خانم، زنان علاوه بر رساندن آب و آذوقه به مجاهدان، وظیفه تیمار اسبان را نیز بر عهده داشته اند. از طرفی، مجاهدانی که زخمی می شدند، وقتی به منطقه ای به نام کله بند انتقال می یافتند، زنان وظیفه پرستاری از مجروحین را داشتند.
بنابراین رئیسعلی گرچه خود تنها فرزند زائر محمد بود، ولی خواهرانش و دیگر زنان روستای دلوار در رشادت کمتر از مردان نبودند. بنا به نقل از منابع شفاهی، یکی از تاکتیک های نظامی که در جنگ دلوار به وسیله یکی از خواهران رئیسعلی پیشنهاد می شود، به کارگیری کلاه نمدی و حصیری بوده که در یک روز عده ای از زنان دلوار و قراء اطراف، 200 کلاه تهیه می کنند و به جنگجویان رئیسعلی می دهند تا در پشت نخل های نخلستان نصب کنند و دشمن به تصور این که انبوهی نیرو در آن طرف است، مشغول شود و به این ترتیب از توان نیروی دشمن کاسته شود. استفاده از کلاه در مواقع مختلف برای فریب دادن دشمن صورت می گرفته. بنا به نقل خانم گل اندام، در جریان جنگ، تک تیرانداز انگلیسی ها که پی در پی سنگر مجاهدان را زیر رگبار می گرفت و رئیسعلی نمی دانست که تک تیرانداز در کجا مخفی شده است، به فرمان رئیسعلی چندین کلاه را سرچوب زدند و تکان دادند تا وی تصور کند که مجاهدان در حال حرکتند و با شلیک های مسلسل به کلاه ها، رئیس علی مخفیگاه تک تیرانداز را دانست و با شلیک گلوله ای او را از پای درآورد.
علاوه بر این سرهنگ احمد اخگر، یکی از شاهدان عینی ماجرا در خاطرات سیاسی خود می نویسد: «آن روز، روزی بود که شرافت ایرانیت در پیش چشم مجسم شد. چرا که دسته دسته زن ها و بچه ها را می دیدم که با پای برهنه مَشک آب بر دوش در آن بیابان شوره زار و آن گرمای طاقت فرسا، بدون بیم از خطر می دویدند که تشنگان مجاهدین را سیراب سازند. الحق، ملت تنگستان و چاه کوتاه، منتهای رشادت و نجابت و شرافت ملی خود را ثابت ساختند.»
4 سال لباس عزا برای شهادت رئیسعلی!
پیروزی های پی در پی رئیس علی دلواری حسادت برخی از سران قیام را برانگیخت. در نتیجه، درصدد توطئه قتل وی برآمدند. در سوم سپتامبر 1915/ 1334ق رئیسعلی دلواری همراه با چند نفر از همرزمانش به قصد شبیخون به قرارگاه های سربازان انگلیسی به تنگک صفر واقع در 10 کیلومتری جنوب شرقی بوشهر عزیمت کرد. آن ها در مواضعی حساس قرار گرفته، اردوگاه افراد دشمن را آماج گلوله های خود ساختند؛ اما در این بین تیری بر سینه ی این دلیرمرد جنوب نشست و داغی بر داغ های مردم بوشهر و دلوار افزود. پس از آن جسد وی به گورک سادات حمل و پس از غسل و کفن، طی مراسمی که تمام اهالی تنگستان شرکت داشتند، به دلوار می برند و هزاران نفر حدود 20 کیلومتر راه بین گورک و دلوار را پیاده طی می کنند.
جسد رئیس علی ابتدا به صورت امانت و سپس به نجف اشرف ارسال و در قبرستان وادی السلام به خاک سپرده می شود. در حجره قبر رئیسعلی، بعدها پدرش زائر محمد و خواهر خیرالنساء نیز به خاک سپرده می شوند. نمی شد.
احساسات بانوان موضوعی است که هرگز در تواریخ رسمی ثبت نشده است، ولی بی گمان زجر و مشقتی که زنان تنگستانی در دوره نبرد علیه انگلیس و حتی پس از آن تحمل کردند، اگر بیشتر از مجاهدت های مجاهدین نباشد، کمتر از آن نیست.
شهادت رئیس علی بار دیگر داغ عزیزان از دست رفته را زنده کرد. پس از شهادت رئیس علی، زنان به مدت 4 سال لباس آبی پوشیدند و حتی مردان جلوی گیوه های شان آبی بود و پس از آن 4 سال دیگر نیز سیاه پوشیدند تا این که مادر رئیسعلی شهین خانم (شاهی) با دادن پارچه نو به زنان از آن ها خواست که لباس عزا را درآورند. شهادت رئیس علی برای همگان سخت بود. پریخان خواهر رئیسعلی وقتی خبر مرگ وی را شنید، سنگی بر سر خود زد که برای همیشه کَر شد و تا زنده بود هر وقت صحبت از رئیسعلی می شد می گریست و می گفت نذر کرده ام که بعد از صدای برادرم، هیچ صدایی نشنوم. معروف است هنگامی که خبر شهادت به مادرش رسید، وی اختیار را از دست داد و با گفتن جمله «بعد از رئیسعلی زندگی بر من تمام و حرام است» خود را سرازیر چاه ساخت و بر اثر سقوط در چاه، پایش شکست و تا مدت ها بستری بود و پس از آن وی در زمان وفات وصیت می کند که مرا در قبر پسرم (قبری که رئیس علی مدت 6 ماه به صورت امانت در امامزاده نزدیک جائینک بود) دفن کنید واز این رو جای مقبره او با دیگر افراد فامیل فرق می کند.
تعداد زنان و خواهران رئیس علی!؟
شایان ذکر است که رئیس علی دلواری در مدت 34 سال عمر خویش (1333- 1299/ه.ق) چهار زن اختیار کرد. اسامی آن ها به ترتیب: فاطمه آغا (که از سادات بود) از طایفه بهی از تل سیاه؛ خیری دختر خسرو، اهل روستای انبارک که 3 سال همسر وی بود؛ خیری دختر عبدالحسین، اهل روستای دلوار؛ و مدینه دختر صفر، اهل دلوار.
به هر حال چون رئیس علی خود تنها پسر خانواده بود و منتظر داشتن فرزند، از همسران اول تا سومش صاحب فرزندی نمی شود و تنها از ازدواج با مدینه صاحب پسری به نام غلام حسین موسوم به بهادر می شود. این فرزند در زمان شهادت پدرش سه ساله بوده است. رئیسعلی همچنین دارای چهار خواهر تنی به نام های سکینه، پریخان، مدینه و خیری و چهار خواهر ناتنی از دو همسر دیگر پدرش به نام های شهربانو، پریزاد، فاطمه و زلیخا بوده است. این خواهران کمک زیادی به رئیسعلی در مبارزات نمودند و به قول خانم گل اندام: «اگر رئیسعلی برادر نداشت، ولی خواهرانش کمتر از برادر برایش نبودند و همگی با همسرانشان در جنگ شرکت داشتند.»
منابع:
1- مابرلی، جیمز. عملیات در ایران، به کوشش کاوه بیات. تهران: رسا، 1369.
2- گرگه، اولریخ. پیش به سوی شرق، ترجمه پرویز صدری، تهران: کتاب سیامک، 1377.
3- فرامرزی، احمد. شیخ حسین چاه کوتاهی، به کوشش سید قاسم یاحسینی، تهران: شیرازه، 1377.
4- سپهر، احمدعلی. ایران در جنگ بزرگ (18- 1914)، تهران: طوفان، 1362.
5- فراش بندی، علی مراد. گوشه ای از تاریخ مسلحانه علیه استعمار، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1362.
6- یاحسینی، سید قاسم. از جنگ لرده تا حماسه سیمین، تهران: گلگشت، 1387.
7- حاجی نژاد، غلامرضا. تحلیلی بر زندگی رئیس علی دلواری، بوشهر: شروه، 1371.
8- یا حسینی، سید قاسم. بوشهر دو قرن مقاومت علیه استعمار، بوشهر: دریانورد، 1383.
* مومنی، فاطمه. نقش بانوان تنگستانی در مبارزات ضداستعماری جنوب (نقش زنان غیور در قیام دلیران تنگستان)، نشریه شاهد یاران، 1388، شماره 52.
* مشایخی، عبدالکریم. تجاوز نظامی بریتانیا به بوشهر و مقاومت مردم جنوب، نشریه تاریخ معاصر ایران، 1386، شماره 43.
نظر شما